وبلاگ دختر صیتی

زود باش دیگه 

برو ادامه مطلب👇

خلاصه بگم که دوسال فقط گند زدم

اینقدر گند زدمو گند زدم تا بلاخره ادرین عاشقم شد

حالا چطوری عاشقم شد?

بلاخره شجاعت اینو پیدا کرده بودم که بتونم با ادرین بدون لکنت بدون اشتباه حرف بزنم 

یک بار اون داشت بهم می گفت که پدرش اجازه نمیده شغلی که دوست داره رو بشه و پدرش میگه که تو باید مدل بشی و حق نداری از دستورات من سرپیچی کنی

منم بهش انگیزش دادم و بهش گفتم که باید چکار کنه

چند ماه بعد

تو سالن غذاخوری مدرسه بودیم ادرین ظرف غذاش رو بر داشت و اومد کنار من نشست پدر ادرین انگشتر الاینس رو اختراع کرده بود و ادرین رو مدل اون کرده بود از ادرین پرسیدم حس عجیبی نداری که تو همه ی این حلقه ها هستی

جواب داد:«خب این فقط یک تصویره و این بهم اجازه میده زمان بیشتری با کسایی که بهشون اهمیت میدم بگذرونم مثل بابام،دوستام یا تو پس الان میتونیم هم دیگه رو بیرون مدرسه هم ببینیم»

دستپاچه شدم و با یه کم لکنت گفتم«اره،خب یعنی ما زمان زیادی تو مدرسه با هم میگذرونیم»

ادرین گفت«بخاطر تو که جرئت پیدا کردم که با بابام روبرو بشم مرینت»

و از اون روز عاشقم شد

تقریبا هفته ای یک بار قرار میزاشتیم

بعد از هزاران سال میریم سراغ ادرین

صبح پاشدم رفتم مدرسه تو مدرسه بهش گفتم که بیا امروز تو پارک نزدیک برج ایفل قرار بزاریم امروز تولدش بود یه دسته گل با گلی که دوست داشت خریدم و یک انگشتر خوشگل 

مرینت

عصر با ادرین قرار داشتم رفتم تو اشپزخانه یکم کوکی و ماکارون پختم که همراهم ببرم  یک لباس صورتی با شلوار لی تنگ و کفش اسپرت سفید و یک کیف صورتی پوشیدم

 این لباس مرینت خیلی کیوتهلباس ادرین شما پیراهنش رو ابی تصور کنید

 سوار شدم که برم رفتم ادرین رو دیدم بهش سلام کردم ماکارون ها و کوکی ها رو اوردم و گفتم اینا رو خودم درست کردم بعد از مدتی به ادرین گفتم بیا بریم کنار برج ایفل قدم بزنیم همینجور که داشتیم قدم میزدیم ادرین یک دسته گل خوشگل گل رز اومد بهم داد و گفت تولدت مبارک 

ادرین 

دسته گل رو بهش دادم و بعدش جلوش زانو زدم و انگشتر رو جلوش گرفتم و بعد بهش گفتم دوستت دارم عشقم

بچه ها حمایت هاتون خیلی کمه اگر اینتور پیش بره مجبور میشم وبلاگ رو حذف کنم ایندفعه از همه پارت ها بیشتر نوشتم پس حمایت یادتون نره

راستی قالب رو دادم کدشاپ جنی درست کرده کارشون وقیمت هاشون عالیه حتما برید سر بزنید به وبلاگشون